کد مطلب:60815 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:275

اخلاق و سیاست از دیدگاه متفکران اسلامی















متفكران اسلامی ای كه در قلمرو اخلاق ، قلم زده اند علاوه بر بهره مندی از منابع غنی اسلامی ، متأثر از حكیمان و فلاسفه یونان باستان و به ویژه افلاطون و ارسطو نیز بوده اند. ابن مسكویه (وفات 421ه··) نخستین اندیشمند اسلامی است كه در حوزه علم اخلاق آثاری دارد كه عمده مطالب كتاب «تهذیب الاخلاق» خود را تحت تأثیر نوشته های اخلاقی ارسطو به ویژه كتاب «اخلاق نیكوماخوس» و برخی آثار افلاطون نگاشته است.

متفكر اسلامی دیگر كه در این حوزه مطرح است «ابوحامد محمد غزالی طوسی» است. كه برخی وی را از پیشگامان اندیشه اسلامی در خصوص علم اخلاق و سیاست می دانند. غزالی از طریق مذهب و باورهای دینی و اخلاقی به قلمرو سیاست می نگرد. از دیدگاه وی سیاست اسباب و شیوه هایی است كه هدایت انسان را در زندگی دنیوی برای نیل به خیر و صلاح اخروی فراهم می آورد. و تعالیم اخلاقی دقیقا در همین چارچوب برای غزالی مطرح می شود.

البته لازم به ذكر است كه دیدگاه وی متفاوت از نگرش تشیع به مقوله سیاست و حكومت است چه او آشكارا در نوشته های خود گرایش بیش تری به خلافت دارد تا امامت.[1] .

غزالی در نوشته های خود سفارش های اخلاقی زیادی به سلطان می كند. وی می گوید سلطان باید از تكبر پرهیز كند. نسبت به نیازها و توقعات مردم حساسیت داشته باشد و از افتادن در دام شهوات پرهیز نماید. و به طور كلی برخلاف شرع و اخلاق عمل ننماید.[2] لذا غزالی نیز دو مقوله اخلاق و سیاست را مرتبط به هم تلقی نموده و در واقع به نوعی «سیاست اخلاقی» معتقد می باشد.

«ابونصر فارابی ، نیز از نخستین متفكران اسلامی است كه راجع به اخلاق و سیاست تأملی ژرف نموده است. به طوری كه فارابی «بحث اخلاقی» را مبنای سیاست می داند. »[3] و «مدینه فاضله» خود را با توجه به معیارهای اخلاقی مشخص می كند و در مقابل صحبت از «مدینه فاسقه» می كند كه مدینه ای است كه در آن از «فضیلت های اخلاقی» خبری نیست.

بنابراین فارابی رسیدن به سعادت را جز از مجرای علم نظری به فضیلت های انسانی ممكن نمی بیند. و دقیقا در اینجا است كه رابطه میان اخلاق و سیاست از نظر فارابی مطرح می شود. او در این باره همان نظر مشهور افلاطون مبنی بر اشراف سیاست بر اخلاق را به نوع دیگری بیان می دارد. و این كه در اندیشه فارابی ، سیاست از یك سو محتوای اخلاقی دارد و تأمین كننده سعادت انسان در جامعه است و از سوی دیگر سیاست بر اخلاق اشراف حاصل كرده ، نتیجه پیوند دو سویه اخلاق و سیاست در فلسفه مدنی فارابی است.

ابن سینا نیز در این باب نظرهایی را ارائه می كند. او بر این باور است كه قدرت سیاسی تنها به شخصی كه دارای عقل سلیم و فضائل اخلاقی از قبیل شجاعت ، عفت و حسن تدبیر و بیش از همه به شریعت آگاهی دارد تعلق می گیرد. در واقع ابن سینا مبحث سیاست را در الهیات مطرح می كند. بنابراین وی نیز معتقد به نوعی سیاست اخلاقی در عرصه زندگی سیاسی بوده است.









    1. سید علی اصغر كاظمی ، «اخلاق و سیاست در اندیشه سیاسی در عرصه عمل» ، تهران ، نشر قومس ، 1376 ، ص171.
    2. حاتم قادری ، «اندیشه سیاسی غزالی» ، تهران ، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ، 1370 ، صص5-173.
    3. سید جواد طباطبایی ، «زوال اندیشه سیاسی در ایران» ، تهران ، انتشارات كویر ، 1377 ، ص124.